این پست دارای مخاطب خاص است !
رمز این پست عدد شانس همان مخاطب است
رفتنت خیلی اتفاقی بود . . .
با اینکوچ یهوییپاره ای از قلبم را هم با خودت بهتاراجبردی
حالا من با یک قلب نیمه مانده به زندگی خسته کننده بعد ازتوادامه خواهم داد
اینپاییزبایدفصل عاشقانه هایمان می بود
ولی تو درست در نیمه اولین ماه پاییز دست های یخ زده مراترککردیورفتی
و با رفتنتمرا هم نابود کردی
از همان آغاز همیشه حرف ازرفتنمیزدی
ولی . . .
من ِ دیوانه هیچ وقترفتنترا حتی شده اینطور درخیالاتم تصور نمی کردم!
فکر کردی با رفتنت ، به کسی کهزندگیتبود . . . !
لطف می کنی تامبادا دلبستگیش زیاد شود
اما . . .
برعکس
.
.
.
او را در هم کوبیدی . . .
از لحظه رفتنتقطراتبارانیچشمانملجبازانه روی گونه هایم سرمی خورند
کم کم داشتیامیدیبرایزندگیممی شدی
حتی با همان حرف هایی که همیشه درونشطعم تلخ رفتنمزه ی زندگیم رازهرکرده بود
فقط بخاطرناراحت نشدنتبه روی خودم نمی آوردم
چه حرف هایی که قرار بود برایت بگویم
ولی همیشهترس از دست دادنتمانع گفتنشان می شد
کاش وارد زندگیم نمی شدیتا اینطور بارفتنتویران نمی شدم
.
.
.
چند بار جلویتغرورمرا شکستم اما . . .
تنها یک بارمغرور شدنمرا دیدی و با همان بهانه مرااز تمام زندگیتبلاککردیورفتی
نمی دانم معنای این کلمه را درک کنی یا نه
به هر حال . . .
خلاصه تمام حرف هایم
"ممنون که هدیه تو برایم دلخستگی شد" ♠☂درامــــتدآد بــــآرآن ☂♠...
ادامه مطلبما را در سایت ♠☂درامــــتدآد بــــآرآن ☂♠ دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 31377e بازدید : 24 تاريخ : سه شنبه 28 آذر 1396 ساعت: 16:26